جمع سه نفرمون در سومین سالگرد ازدواج
عشقم!
همسرم!
زندگیم!
تکیه گاه من!
تنها مرد زندگی من!
محمدحسینم'! سالگرد ازدواجمون مبارک
ایلای من در سومین سالگرد ازدواجمون مارو 3نفره کرد
3سال پیش 21 تیر که روز عروسیمون بود فکر نمیکردم که یه دختر مثله ماه گیرم میاد خدایا شکرت
چقدر خوبه که توهم امسال کنارمون بودی
بمناسبت سالگرد رفتیم هتل چمران اونجا موسیقی زنده هست ، بابایی رفت به کسی که آهنگ میخوند گفت برامون برای سالگرد یه شعر بخونه منم حسابی ذوقیدم خخخخخ
البته یه سورپرایز خیلی بزرگی شدم که اصلا انتظارشو نداشتم
تقریبا 3ماهه کا بودی بابایی گفت بریم واسه ایلای پاسپورت بگیریم شاید لازم بشه از من نه از اون آره دیگه هیچی رفتی عکس گرفتی و چندروز بعد پاست اومد
خلاصه روز سالگردمون بابایی به 3تا بلیط وارد خونه شد که من حسابی دهنم باز مونده بود
بله قراره 26تیر بریم یه مسافرت خارج از کشور البته از تهران ، باید بیایم تهران بعد پرواز کنیم بریم اونور آب
مامانی حسابی خارجی شدی رفت خخخخخخخخ
نمیدونم اونجا چه اتفاقایی بیفته فقط خداکنه دختر خوبی باشی و گریه نکنی باشه؟؟♥♥♥
عاشقتم یه دنیااااااااا دخترمامان