11هفته و5روز سونو ان تی
من و بابایی رفتیم دکتر، نشستیم تا نوبتم بشه اسممو که صدازدن رفتم داخل ، خوابیدم روی تخت که یک دفعه تورو دیدم که خواب بودی دستت و گذاشته بودی روی دماغت وای خیلی بامزه شده بودی خانوم دکترهرکاری کرد نتونست بیدارت کنه منم انقدر سرفه کردم تا بلخره بیدار شدی ازخواب که بیدارشدی همچین پاهاتو کشیدی زدی به کیسه آبت و هی اینور و اونور میرفتی مشخص بود داری خستگیتو در میکنی .....گل من نکنه دیشب شب کاربودی که انقدر خستت بود؟ دیگه خداروشکر ان تی و ان بی خوب بود که سی دیتوهم گرفتم اومدیم خونه تا بابایی نگات کنه ، بابایی هی نگات میکرد و قربون صدقت میرفت عصرهم رفتم دکترخودم که گفت همه چی عالیه و4هفته دیگه بیا تابهت بگم دختری یا پسر ...... .. ...
نویسنده :
مامان رعنا
15:16