اولین لگدات
الهی من قربونت بشم چندوقت بود یه حرکتایی تودلم احساس میکردم مثل موج بود ولی دیشب دیدم یه طرفه شکمم میپره بالا وایییییی انقد ذوقتو کردم مامان سریع صدای بابایی زدم که اونم نگاه کنه ولی بیچاره ازبس میخ شده بود چشماش اشک جمع شد ولی تو اصلا دیگه تکون نخوردی ازحالا داری ناز میکنیا ای شیطون تا بابایی رفت تو دوباره تکون خوردی حتی یه لحظه شکمم مثله موج دریا شد همچین بالا و پایین رفت منم حسابی ذوق زده شده بودم ولی بابایی نتونست ببینه البته تونخواستی نشونش بدی دخترشیطون من ...
نویسنده :
مامان رعنا
13:21