یه دنیا غم تودلم

25شهریور نوبت داشتم واسه سونو آنومالی 

عصرکه شد اولین نفرمن بودم که رفتیم داخل دکتر بعضی از جاهاتو اندازه گرفت بعضی ازجاهاتم نتونست اندازه بگیره چون بد خوابیده بودی خلاصه گفت برو 1ساعت دیگه بیا دوباره رفتم بازم نشد هیچی دیگه تا3بار رفتم که نشد دیگه گفت 5شنبه صبح  بیا 

منم تا 5شنبه صبرکردم ورفتم دکتر که بلخره ساعت 1ظهرنوبتم شد

بازم طبق معمول باهات صحبت کردم که دخترگلم خواهشا خوب خوابیده باش تاخانوم دکتر بتونه اندازه هاتو بگیره خداروشکر خوب خوابیده بودی 

خانوم دکترداشت یه چیزی توی سرتو اندازه میگرفت به نام ان اف که تاقبل 14هفتگی همون ان تی هست بعدازاون به نام ان اف اندازه میگیرن با یه حالت غمگینی گفت اندازش از حدمعمول بزرگتره .........وای دنیا روسرم خراب شد با چشم گریون اومدم بیرون ....دکتربهم یهدکتر ژنتیک معرفی کرد که چکار باید بکنم ...

من تو مطب نمیتونستم اشکامو کنترل کنم همینجور بی اختیار اشکام سرازیر میشد و بقیه هم هاج و واج بمن نگاه میکردن .اصلا نمیتونستم بفهمم که چرا اینجوری شده همش میگفتم شاید خوابم الانه که ازخواب بپرم و این کابوس لعنتی تموم میشه ولی متاسفانه واقعیت داشت ..

بدبختیمم این بود که 5ش بود و دستم به هیچ جایی بندنبود وباید تاشنبه صبر میکردم