ایلای منایلای من، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

سفید برفی من

دخترم اومد..

1393/11/6 22:58
نویسنده : مامان رعنا
975 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همگی 

دخترم روز 3بهمن ساعت 9صبح با وزن 3030گرم و قد50پا به این دنیای بزرگ گذاشت  وزمینی شد.

برای همه دعا کردم الان میگم که چطور بود

ساعت 7صبح راه افتادیم به سمت بیمارستان بعدازاون بمن گفتن که لباسی که واسه اتاق عمل بمن داده  بودن بپوشم بعد طرفای 8گفتن که دیگه باید برم بسمت اتاق عمل

خواهرم و مادرم و همسر جونمم بودنیه شنل بمن دادن که بپوشم و برم هیچی نمیتونستم بگم فقط بغض کرده بودم و اشکام همینجور میومدن پایین  ، استرس عجیبی داشتم از اینکه آخرش چی میشه ....؟؟؟

خلاصه وقتی رفتم تو اتاق عمل یه چند دقیقه ای نشستم فقط من گریه میکردم و اسم همه کساییکه میشناختمو میوردم دعا میکردم حتی کساییکه تواین دنیا طعم مادرشدنو بچشن....یکی از کارکنان اتاق عمل وقتی منو دید همینجور دارم گریه میکنم واسم آهنگ گذاشت خخخخخخ 

روی تخت دراز کشیدم و بهم سرم زدن وقتی روی شکممو صدعفونی میکردن چون  سرد بود من مثله بید داشتم میلرزیدم خانوم دکتر وقتی منو دید پاهامو گرفت و گفت آروم باش عزیزم چیزی نیست ولی من هرکاری میکردم آروم نمیشدم بعد یه پرده جلوم کشیدن و من فقط صلوات میفرستادم و میگفتم خدایا خودت کمکم کن  بعدازاون یه ماسکی اوردن جلوی دهانم گذاشتم چنتا نفس عمیق کشیدم و دیدم چشمام داره دوتایی میبینه و دیگه هیچی یادم نمیاد .......وقتی چشمامو باز کردم یه مقدار درد داشتم جلوی شکمم مثه یه بخاری گذاشته بودن که گرماش خیلی خوب بود ولی چون گیج بودم یادمه همش میگفتم خدایا درد دارم خدایا خودت کمکم کن بعد برام پمپ ضد درد اوردن منم با حالت گیج  میپرسیدم بچم سالمه؟؟؟ خوب بود؟؟؟ الان کجاست؟؟؟ اوناهم میگفتن آره بردنش پیش خانوادت 

بعد منو بردن وقتی دروباز کردن خواهرم و مادرم و همسری  و مادرشوهرو یکی از برادرشوهرام ایستاده بودن همسری اومد پیشونیمو بوسید گفت اگه دخترمونو ببینی منم گفتم کجاست ؟ گفت الان میارنش ...

وقتی اوردنش من هنوز خیلی گیج بودم ولی باهرسختی بود صورتشو دیدم وای فکرشو نمیکردم این بچه منه؟؟؟ توشوک بودم اوردنش سریع گذاشتنش رو سینم و ایلای هم شروع کرد به مک زدن شیره ی وجودم ایشالله خدا نصیب همه بکنه خیلی دعاکردم الانم که شیر میدم دعا میکنم واسه همه کساییکه بهم التماس دعا گفتن ...ایشالله خدا دامنه همتونو سبز کنه 

خلاصه سرتونو دردنیارم فرا ظهرش مرخص شدم 

امروزم بردمش مرکز غربالگری که خون ازش گرفتن منم گریه میکردم بعدازاون شنوایی سنجی که خداروشکر اونم خوب بود بعدشم زردیش که 7بود یه مقدار چشماش زرده ولی خداکنه زودتر بیاد پایین همینجور باعرق کاسنی میشورمش خیلی از روز اول بهتر شده 

راستی بخدا هرکاری میکنم عکس بذارم میگه حجم عکسا بالاست هرچیم میارم پایین بازم میگه بالاست آخه من چون با گوشی میام یه برنامه دارم که حجم عکس و کم میکنه ولی فایده نداره اگه برنامه ای سراغ دارین که برای اندروید قابل استفاده باشه بهم معرفی کنین تا بتونم عکسشو بذارم .

راستی خدا آخرین بلا هم ختم بخیر کرد بند نافش 2دور ، دور گردنش پیچیده بوده واسه همین نتونسته بوده درست وزن بگیره یعنی خدا فقط رحم کرده بهش دخترم فکر کرده گردنبنده 

بازم خدارو صدهزاربار شکر که بخیر گذشته

 

پسندها (1)

نظرات (11)

مامان آیدا
7 بهمن 93 7:33
رعنا مبارک باشه زمینی شدن اسلای نازنسن.. الهی نامدار باشه و خوش قدم انشاالله... منم فردا سز دارم... برام دعا کن
مامان رعنا
پاسخ
مرسی آیداجونم ایشالله که زایمان خوبی داشته باشی موقع عملم واست دعا کردم زایمان خوبی داشته باشی ایشالله پسر خوشگلتو فردا میگیری بغلت خیلی حس خوبیه فردا میبینیش
لیلا
7 بهمن 93 7:45
سلام رعناجوووووووووووووووون مبارکه مبارک ایشالله که 100 سال زیر سایه پدر و مادرش زندگی کنه خیلی برات خوشحالم دخملت رو ببوس و حتما عکسش رو بزار
مامان رعنا
پاسخ
سلام عزیزدلم مرسی گلم ایشالله روزی خودت باشه ایشالله این سری جواب میگیری من میدونم دنبال یه برنامم که بتونم عکسشو بذارم حتما میذارم
درآرزوی مادرشدن
7 بهمن 93 10:32
مبارک باشه از خوشحالی اشکم دراومد الهی خداواست حفظش کنه دوست عزیزم به آرزوم رسیدم ولطف خداشامل حالم شدوبرای شمادعاکردم وبه یادتون بودم
مامان رعنا
پاسخ
مرسی گلم وایییییییی خیلی خوشحال شدم بخدا موقع عملم میگفتم خدایا کنجدا تو دلش باشن خدارو 100هزار بار شکر خیلی خیلی خیلی خوشحال شدم
سمیه
7 بهمن 93 11:17
ای جاااانم این فرشته کوچولوی ما خوش اومد بالاخره قدم رنجه فرمودن مبارکت باشه ماممان رعنا جان خدا برات حفظش کنه انشاالله الان دیگه صاحب بهترین نعمت خداوندی هستی روی ماهشو از طرف من ببوس راستی من پست قبلیتم واست کامنت گذااشتم ظاهرا نرسید دستت خداا سایه پدر مادرشو روسر دختر ماهت حفظ،کنه به نگاه گرم خدا میسپارمتون
مامان رعنا
پاسخ
الهی قربون خاله مهربونش برم سمیه جان هرلحطه تو فکرتم حتی زمانی که شیر میدم برات دعا میکنم همچنین بقیه دوستانم خیلی به فکرتونم بخدا ایشالله خدا بزودی یه هدیه ای بهت بده که خودتم انتظارشو نداشتی
پانیذ
7 بهمن 93 12:16
واااااااااااااااااااااای رعنای عزیزم . خیلی خیلی خوشحالم .با خوندن این پستت بغض کردم و از صمیم قلب از خداوند می خوام که دختر کوچولوی نازت سلامت و خندون بزرگ بشه. عزیزم با تمام وجود احساس شادی کردم وقتی فهمیدم که این ناناز سالم به دنیا اومد و این همه خطر رو به لطف خدا پشت سر گذاشت. همینه که می گن اگر خداوند چیزی رو بخواد هیچ اتفاقی نمی تونه جلوش رو بگیره. عنایت خداوند همیشه حیرت برانگیزه. آرزوی روزهایی خوب و شاد برای تو عزیزم و خانواده ی خوبت دارم. کوچولو رو ببوس. فقط امیدوارم از این مامانا نباشی که تا نی نی شون به دنیا می آد سرشون شلوغ می شه و دیگه نمیان وبلاگ نی نی رو آپ کنن.
مامان رعنا
پاسخ
مرسی پانیذ جونم ایشالله توام حاملگی خوبی داشته باشی و نی نی گلتو بگیری بغلت واقعا تاخدانخواد هیچ اتفاقی نمیفته الان من نگاه صورتش میکنم اشکام سرازیر میشه ومیگم اگه تواون تصادف لعنتی یه بلایی سرش میومد چی؟ فقط خداروشکر که همه چی خوب بود سزارینم خداروشکرخوب بود پانیذجون ، بلخره چون جراحی شده درد هست ولی همون روز اوله من فردای عملم خیلی بهترشدم البته دست دکترم شرطه
فافا
8 بهمن 93 10:36
مبارک مبارک مبارک قدم نازدار خانوم مبارکه انشالله . چشمت روشن مامان رعنا . الهی که خدا بهت ببخشه خانوم عسلی رو . خیلی برات دعا کردم رساعتی که توی اتاق عمل بودی. می دونم تو هم مارو یاد کردی. الهی که خدا نگه دارش باشه .فدات بشم خیلی خوشحالم می بینم اومدی و پست گذاشتی.
مامان رعنا
پاسخ
مرسی گلم ایشالله قسمت خودت بشه چنین روزی آره بخدا دعات کردم دیروزم اتفاقا همینجوری جلوی شاهچراغ بودم واسه شما و همه دعا کردم
مامان محمدرضا (محبوب)
10 بهمن 93 19:33
رعنااااااااااااااااجونم خداراشکر خداراهزاران مرتبه شکر مبارک باشه زمینی شدن فرشته کوچولوت عکس عکس عکس عکس عکس عکس هههههههه خیلی خوشحالم خیلی بازم تبریک میگم عزیزم مواظب خودت باش امروز یه هفته شده نافش افتاده؟حتما ببوسش
مامان رعنا
پاسخ
مرسی عزیزم چشم به محضی که حجم عکسشو اوردم پایین میذارم آره عزیزم افتاد روز چهارم افتاد
مامان سعیده
13 بهمن 93 23:42
سلام عزیزم تبرییییییییییییییییییییییک میگم ان شالله خوش قدم باشه این نینی ک.چولو خصوصیتو چک کن گلم
مامان رعنا
پاسخ
مرسی عزیزم ، لطف داری
مامان محمدرضا (محبوب)
14 بهمن 93 9:02
سلام عزيزم ، دختر گلمون خوبه؟ عکسهايي که ميذارم را تو افيس 2010 ريسايز ميکنم حجمشون هم متغيره از 150 کيلو به بالا اونجا گزينه اسمال يا لارج براي وب را انتخاب ميکنم هيچ مشکلي ندارم
مامان رعنا
پاسخ
سلام عزیزم خداروشکرخوبه سلام کرده مرسی که گفتی
مامان محمدرضا (محبوب)
18 بهمن 93 14:11
پس عکس چي شد مامانيييييييييييييييي؟ عزيزم ميخواهيم ببينيمش چشممونا به جمالش روشن کن بوس بوس هزارتا
مامان رعنا
پاسخ
ببخشید بخدا درگیر همین بودم واسه همین طول کشید
مامان نفیسه
2 اردیبهشت 94 12:24
عزیزم بالاخره کدوم بیمارستان رفتین؟ همون دنا؟
مامان رعنا
پاسخ
رفتم بعثت نه دکتر ابطحی قبولم نکردن