جمعه داره میاد...
دیگه داره تموم میشه.......9ماه باهم بودیم هرسختی رو تحمل کردیم ، توزیرپوست من تو بدن بزرگ شدی ، ازهمه کس بهم بیشتر نزدیک بودی ، وجودت تو وجودم بود
توزودترازهمه متوجه خوشحالی و ناراحتی من میشدی ، وقتی دیگه تکوناتو حس کردم بیشتر وجودتو حس کردم و بیشتر بهم نزدیک شدی
دیگه همه ایناداره تموم میشه ....ومن روی ماهتو رو میبینم وقتی بهش فکر میکنم گریم میگیره
خداروشکر میکنم خداتورو چندبار بهم بخشید
اولیش این بودکه گفتن سرت مشکل داره و شاید مجبور به سقط بشی
دوم تصادفی بود که واییییییی وقتی یادم میاد حالم بد میشه من با اون ضربه ای که تو شیشه ماشین رفتم و شیشه ماشین خوردوخاکی شد و سرتاپام پرازخون بود چجور دووم اوردی وبعدشم خونریزی شدید جفت و طوریکه انگار پری شده بودم خدا تورو دوباره بهم برگردوند
سومیش نزدیک بود زایمان زودرس داشته باشم و اگه جلوتو نمیگیرفتن بازم نزدیک بود ازدستت بدم
خدایا شکرت که خودت مواظبه کوچولوم بودی وقتی به اینا فکر میکنم گریم میگیره چقدر دوتایی این سختی هارو تحمل کردیم بگذریم که چنتا بلای دیگه هم سرمون اومد ولی اینا بدترینش بودن
خدایا شکرتتتتتتتت.......
و حالا جمعه داره میاد ودلتودلم نیست
خدایا خودت تا الان مواطبه ایلای من بودی ازاین به بعدشم باش خدایا تنش سالم باشه
خدایا این لحظه ی هیجان و شور که من این لحظه دارم نصیب همه منتظرا کن خدایا منتظر لطفت هستیم ....آمین
ایلای من دیگه میای بیرون و راحت میشی از فضای تنگ قربونت برم بوووووووس