سال جدید در کنار دخترم...
داری بزرگ میشی
بزرگ و بزرگتر و من میدونم که یه روزی واسه لحظه لحظه های با تو بودن دلم تنگ میشه
الانم دلم تنگ میشه و میدونم دیگه این روزا دیگه تکرار نشدنی هستند
روزی که پیر شدم و تو برای خودت یه خانوم ، برات تعریف میکنم که چه جوری بودی چکار میکردی و دلم دوباره تنگ میشه و میگم چه حیف چه زود گذشت!
الان دقیقا 81روزت هست و روز به روز شیرین تر میشی عشقم
خنده هایی که برام میکنی دلم اب میشه انگار یه قلقلکی تودلم میدن
الهی دورت بگردم که خیلی خوش اخلاقی وقتی از خواب بیدار میشی شروع میکنی واسه خودت خندیدن منم بیدار میشم با تو میخندم
عاشق این هستی که یکی باهات حرف بزنه وقتی نگاه تلویزیون میکنم انقد صدام میزنی وقتی متوجه تو میشم شروع میکنی به خندیدن و دست و پازدن و اقو پقو کردن
وای وقتی میگی اقو دلم از جا کنده میشه
خیلی هوشیار شدی کاملا منو میشناسی و وقتی نا آرومی میکنی فقط منو میخوای حتی تو بغل بابایی هم اروم نمیشی حتی وقتی چشمات بسته هست من بغلت میکنم آروم میشی بقیه میگفتن بوی تورو حس میکنه واسه همین ننم کلی کیف میکنم
واکسن دوماگیتو زدم خداروشکر اصلا اذیت نشدی و مدام درجه تبتو چک میکردم که یه وقت خدای نکرده تب نکنی که نکردی
الان تقریبا 10روزه که خوابت تنطیم شده خداروشکر چشمت نکنم البته ...تق تق
همش ساعت 5صبح میخوابیدی الان حداکثر تا 2دیگه میخوابی بیشتر وقتاهم تا 1
خیلی دلم واسه نوشتن تنگ شده بود ولی خب کاملا وقتم با تو پرشده گلم ویشالله بزودی عکسای قشنگتو میذارم
یه بوس بزرگ واسه دخترم
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووسسسسسسسسسسسسسسسس