37هفته و 4روز.....مامانی حالش بده
سلام عزیزم باورم نمیشه دیگه تواین هفته میبینمت واای خیلی هیجان دارم البته بیشتر استرس که اونم اصلا دست خودم نیست دیگه نگرانی های مادرانه داره تازه شروع میشه.
الهی بمیرم تواین هفته هابیشترباید چیزای مقوی بخورم تارشدت خوب باشه و خوب وزن بگیری ولی این عفونت روده فلان فلان شده دوباره پیداش شد...
واقعا اذیتم الان 3روزه نه غذایی میتونم بخورم هیچ کاری نمیتونم بکنم فقط از درد دارم به خودم میپیچم ازبس تواین چندروز گریه کردم چشمام از حدقه داشت میزد بیرون
بیمارستان بردنم بهم سرم و یه مشت آمپول و دارو دادن بازم فایده نکرده که نکرده دیگه کم کم دارم شک میکنم یه وقت سرطان دارم و خودم نمیدونم
واسم دعا کن مامانی بخدا خیلی نگرانتم آخه هیچی نمیتونم بخورم حداقل یه چی بخورم که جون بگیری شرمندتم عزیزم منو ببخش .....
الانم که نصفه شبه درد دارم فقط دارم تحمل میکنم فرداهم دوباره نوبت چکاپ دارم ببینم میتونم سونوکنم یانه آخه خیلی اومدی پایین یه وقت زودتر از موعد شاید بخوای بدنیا بیای واسه همین سونو لازمه که دکترببینه.
دیگه اینکه مادرو بابام اومدن پیشم که دیگه مراقبم باشن چون بابایی صبحا سرکاره زودتراومدن که یه وقت این روزای آخری یکی پیشم باشه که اه اتفاقی افتاد زود به دادم برسن.
ایلای جونم بخواب عزیزم اینروزا خوابت کم شده نمیدونم شاید بخاطر دردای من خواب نداری بسکه گریه مینم نمیذارم بخوابی شرمندتم گریهههههههه
دوست دارم یه عالمه بووووووووووووووووووووووس